جدول جو
جدول جو

معنی لک انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

لک انداختن
(سَکَ دَ)
لک انداختن انگور، لک زدن آن. رجوع به لک زدن شود
لغت نامه دهخدا
لک انداختن
لک زدن آن لک زدن میوه. لک برداشتن میوه بر اثر رسیدن و پخته شدن قسمتی از میوه برنگ دیگر درآمدن، یا لک زدن دل کسی برای چیزی. بشدت خواستار آن بودن سخت مشتاق آن بودن: دلم برایش لک میزند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ دَ)
در تداول زنان، هیاهو کردن. هیاهو کردن در حالی که هنوز علت آن شاید وجود خارجی ندارد. چو انداختن (در تداول مردم قزوین) ، لو دادن
لغت نامه دهخدا
تاخیر کردن بتعویق انداختن، قسطی از دین را بموعد ندادن، بتاخیر افتادن حیض در زن، تولید فرزند کردن (در مورد توهین بکار رود) تولید مثل کردن: سه بچه پس انداخته
فرهنگ لغت هوشیار
فضله افکندن گوسفند و بز و مانند آن، قرعه کشیدن با انگشت قرعه افکندن اقتراع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تف انداختن
تصویر تف انداختن
آب دهن افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب انداختن
تصویر آب انداختن
جدا شدن آب ماست وآش سرد وجز آن، آغازیدن میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو انداختن
تصویر رو انداختن
سوال کردن تقاضا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در انداختن
تصویر در انداختن
انداختن، بمجادله و مناظره افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر انداختن
تصویر پر انداختن
مجرد گشتن و نشاط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کودکان برای قرعه کشیدن طریق خاصی دارند که آنرا بش انداختن گویند باین طریق که حلقه وار میایستند و دست راست را پشت سر میبرند و یکنفر (یا علی) میگویند و بمجرد ادای این کلمه همه دستها از پشت سر بجلو میاید در حالیکه هر یک از آنها یک یا دو یا سه یا چهار انگشت از انگشتان یک دست خود را باز گذارده و بقیه را بسته است. آنگاه همانکه یا علی گفته انگشتهای باز را میشمارد و مثلا بیست و یک انگشت شده از خود یا از دیگری که قبلا قرار گذارده اند شمارش میکند. عدد آخر بهر کس افتاده (باز طبق قرار قبلی) او را بمیان کشیده بازی خود را (مثلا بازی باقلا بچند من) آغاز میکنند پشک انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی انداختن
تصویر پی انداختن
پی افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لو انداختن
تصویر لو انداختن
هیاهو کردن، لو دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
وصمّة عارٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
Smear, Smudge, Stain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
enduire, tacher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
spalmare, macchiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
passar, manchar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
bestreichen, schmutzen, beflecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
smarować, plamić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
мазать , загрязнять , пачкать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
мазати , забруднювати , забруднювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
smeren, bevlekken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
untar, manchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
لگانا , دھبہ ڈالنا , داغ لگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
लगाना , दाग लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
মাখানো , দাগ লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
ทา , ทำให้เปื้อน , ทำให้เปื้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
kupaka, kuchafua, kujaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
sürmek, lekelemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
塗る , 汚す , シミをつける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
למרוח , ללכלך , להכתים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
바르다 , 더럽히다 , 얼룩지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
mengoleskan, mengotori
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لکه انداختن
تصویر لکه انداختن
涂抹 , 弄脏
دیکشنری فارسی به چینی